هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلبستگی شاعر به معشوقه‌اش سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی، ناز و غمزه‌های معشوقه و تأثیر عمیق آن بر دل خود می‌نویسد. همچنین، از درد فراق و غم عشق شکایت می‌کند و در نهایت به امید بخشش خداوند اشاره می‌نماید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۱۸

خالیست بر آن لبان دلبند
همچون مگسی نشسته بر قند

چندان به کرشمه شیوه ها کرد
تا کرد دلم به زلف پابند

از ما بربود صبر و آرام
تا زلف به روی مه پراکند

آن غمزه ی شوخ همچو پیکان
مرغ دل ما به دامش افکند

بردی دل عالمی به دستان
این سرکشی و عتاب تا چند

از سلسله دو زلف مشکین
تار دل ما فتاد در بند

دیوانه دلم ز پیر معنی
حاصل چه بود چه نشنود پند

بار غم عشق بر دل من
کوهیست عظیم چون دماوند

مهر رخ آن صنم تو گویی
با جان جهانش هست پیوند

ار بنده گناه اگرچه باشد
هم عفو کند مگر خداوند
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.