۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۶

سرو قدّت سایه تا بر ما فکند
شور و غوغا در وجود ما فکند

بر جهان دل دیده را بگشود باز
تا نظر بر آن قد و بالا فکند

هیچ می دانی سنان غمزه اش
در سر بازارها سرها فکند

آن دو زلف عنبرآسایش دگر
جان ما در بوته ی سودا فکند

وعده ی وصلش که می دادم به شب
آن نگار شوخ با فردا فکند

گفته بودم دست من گیرد به وصل
همچو زلف خویشتن در پا فکند

مردم چشمم به سربار از غمش
این دو دیده بر سر دریا فکند

لعل در پاشش ز شور شکّرین
آتشی در لؤلؤ لالا فکند

غمزه غمّاز آن دلبر ببین
بار دیگر در جهان غوغا فکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.