هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دل و عشق خود سخن میگوید و بیان میکند که تنها درمان دردش، لب معشوق است. او از بیچارگی عاشقان و امید به لطف معشوق میگوید و آرزو میکند که درب وصل به رویش گشوده شود. همچنین، او از قدرت عشق و تأثیر آن در دگرگونی جهان سخن میراند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۳۵
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
از روی مرحمت نظری بر گدا کنند
آنان که سکّه ی غم عشقش همی زنند
شاید که خاک را به نظر کیمیا کنند
خاک کف سمند ترا در دو چشم جان
صاحب دلان ز بهر دوا توتیا کنند
یارب چرا ز وصل ببستند در به ما
باشد که هم ز لطف، در بسته را وا کنند
کام دلم در آن لب چون نوش دلبرست
زآن لب مگر مراد جهانی روا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
از روی مرحمت نظری بر گدا کنند
آنان که سکّه ی غم عشقش همی زنند
شاید که خاک را به نظر کیمیا کنند
خاک کف سمند ترا در دو چشم جان
صاحب دلان ز بهر دوا توتیا کنند
یارب چرا ز وصل ببستند در به ما
باشد که هم ز لطف، در بسته را وا کنند
کام دلم در آن لب چون نوش دلبرست
زآن لب مگر مراد جهانی روا کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.