هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، بیوفایی معشوق و رنجهای عاشق سخن میگوید. شاعر از جفاهای معشوق شکایت کرده و بیان میکند که اگرچه معشوقان حاکم بر دل هستند، اما نباید این همه ستم بر دلهای شکسته روا دارند. همچنین به موضوعاتی مانند نادیده گرفتن مستحقان و رفتار ناعادلانه با نیازمندان اشاره میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده، درد عشق و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از مفاهیم مانند جفا و شکایت نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۶۳۶
مقرّرست دلا دلبران وفا نکنند
نهند درد به دلها ولی دوا نکنند
وفا اگر ننمایند حاکمند ولی
به جان خسته دلان این همه جفا نکنند
اگر زکات به درویش مستحق ندهند
به روز حسن ولی جور بر گدا نکنند
به اختیار چو بیگانه گشته اند از ما
ز غمزه تیغ فشانی بر آشنا نکنند
چو کام هرکس از آن لب دهند در شب وصل
بگو که کام دل ما چرا روا نکنند
اگر به باغ خرامد قد سهی سروش
فدای آن قد و بالا جهان چرا نکنند
هر آنکه صاحب عقل و خرد بود به جهان
به جان تو که چنین جورها به ما نکنند
نهند درد به دلها ولی دوا نکنند
وفا اگر ننمایند حاکمند ولی
به جان خسته دلان این همه جفا نکنند
اگر زکات به درویش مستحق ندهند
به روز حسن ولی جور بر گدا نکنند
به اختیار چو بیگانه گشته اند از ما
ز غمزه تیغ فشانی بر آشنا نکنند
چو کام هرکس از آن لب دهند در شب وصل
بگو که کام دل ما چرا روا نکنند
اگر به باغ خرامد قد سهی سروش
فدای آن قد و بالا جهان چرا نکنند
هر آنکه صاحب عقل و خرد بود به جهان
به جان تو که چنین جورها به ما نکنند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.