هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال سخن می‌گوید، از ظلم و بیدادی که چشمان معشوق بر دل مردمان روا می‌دارد، و از زیبایی و ناز معشوق که مانند سرو در باغ است. همچنین، شاعر به گلستان و بلبل اشاره می‌کند که نماد عشق و فریادهای عاشقانه است. در پایان، شاعر از دل ضعیف و نحیف خود می‌گوید که با هر نفس به وعده وصال معشوق شاد می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و ظلم معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶۳۹

هر دم که جان وصال تو را یاد می کند
از غصّه جهان دلم آزاد می کند

چشمت بریخت خون دل مردمان به زجر
آن شوخ دیده بین که چه بیداد می کند

سرو قدت چو بگذرد اندر میان باغ
بالاش ناز با قد شمشاد می کند

در صبحدم به سوی گلستان گذار کن
بلبل ز گل شنو که چه فریاد می کند

مسکین دل ضعیف نحیفم به هر نفس
بر وعده وصال تو دل شاد می کند

هر بد که گوید از من دلخسته ام چه سود
مشنو تو زینهار که افساد می کند

بلبل ز بهر گل بکشد جور بر هزار
خسرو ببین چه ظلم به فرهاد می کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.