۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴۶

بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند
ز وفا دور و جفاجوی و نه اهل کرمند

روزگاریست پرآشوب که از خلق جهان
حذر اولیست که یاران وفادار کمند

وحشتی از همه دارند ندانم که چرا
همچو آهوی چرا گشته ز مردم برمند

بهر یک نان که مبادا به جهانش سفله
هست امکان که تهیگاه هم از هم بدرند

گردش دور فلک را چو بقا نیست چرا
آخر از کار جهان جمله چنین بی خبرند

بنده ی قدّ تو گشتند ز جان تا دانی
سرو نازی که به بالای تو اندر چمنند

دل من آهوی وحشیست که در کوه و درت
گشت سرگشته و عمری که نیامد به کمند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.