هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و وصال با اوست. شاعر از شبهایی که در نور ماه روی معشوق گذرانده، امید به وصال، و درد فراق سخن میگوید. همچنین، از بیپاسخی معشوق، رنج دل، و سرزنش یاران میگوید. در پایان، اشارهای به گذرا بودن دوران شادابی و تغییر روزگار دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و سرزنش ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۶۶۵
خوش آن شبم که ز روی تو ماهتابی بود
امید صبح وصالم به آفتابی بود
خوش آن زمان که به روی تو برگشادم چشم
خوش آن دمی که به وصلت مرا شتابی بود
جمال روی تو را من نشان نیارم داد
چه جای این مگر آن خود خیال و خوابی بود
به راه بادیه ی شوق و کعبه مقصود
زلال وصل تو جستیم و خود سرابی بود
طبیب درد مرا دید و شرح حال نگفت
عزیز من چه شد آخر تو را جوابی بود
بریخت خون دلم گفتمش وبالت نیست
بگفت خون چنین ریختن ثوابی بود
به سرزنش همه یاران محرمم گویند
جهان همیشه تو را رونقی و آبی بود
چه شد که دل به غم روزگار بنهادی
جواب داد که آن موسم شبابی بود
امید صبح وصالم به آفتابی بود
خوش آن زمان که به روی تو برگشادم چشم
خوش آن دمی که به وصلت مرا شتابی بود
جمال روی تو را من نشان نیارم داد
چه جای این مگر آن خود خیال و خوابی بود
به راه بادیه ی شوق و کعبه مقصود
زلال وصل تو جستیم و خود سرابی بود
طبیب درد مرا دید و شرح حال نگفت
عزیز من چه شد آخر تو را جوابی بود
بریخت خون دلم گفتمش وبالت نیست
بگفت خون چنین ریختن ثوابی بود
به سرزنش همه یاران محرمم گویند
جهان همیشه تو را رونقی و آبی بود
چه شد که دل به غم روزگار بنهادی
جواب داد که آن موسم شبابی بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.