۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۶

چون مرا با عشق تو دردی بود
در میان ماجرا گردی بود

بار عشق او به جان و دل کشد
در وفاداری اگر مردی بود

بشکند بازار گرمم در وصال
در جهان هر جا که دم سردی بود

روی تو با ماه چون نسبت کنم
او که هرجایی و ره گردی بود

راه عشقت را به مردی بسپرم
کوری آن کس که نامردی بود

دل به دست دلبری افکنده ام
جان فدای نازپروردی بود

بر دل بیچاره ی من ره زده
هرکجا اندر جهان دردی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.