هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌وفایی و بی‌اعتنایی معشوق است. شاعر از بی‌مهری یار، بی‌توجهی فلک و رنج‌های عاشقانه می‌نالد و تأکید می‌کند که جز یاد معشوق، چیزی در ذهن و زبانش جاری نیست. در پایان، معشوق با بی‌اعتنایی به درخواست شاعر پاسخ می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های روحی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۷۲

یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود
در غم حال منش یک لحظه غمخواری نبود

زاری من از فلک بگذشت و در هجران او
وآن بت سنگین دلم رحمش بر آن زاری نبود

دل ببرد و جان شیرینم به دست غم سپرد
رحمتی بر من نکرد از رسم دلداری نبود

این دل مسکین بجز اندوه و غم حاصل چه کرد
کار چشمم در فراقش غیر خونباری نبود

غیر یاد او درون خاطر من کس نگشت
جز ثنایش بر زبان جان من جاری نبود

دوش باری در فراق روی چون خورشید او
در دو چشمم جز خیال یار بیداری نبود

در گذارش دیدم و از من بگردانید روی
آشنایی با منش هرگز تو پنداری نبود

گفتم آخر باوری ده تا ز وصلت برخورم
گفت خاموش ای گدا این شیوه یاری نبود

بار بسیار از جهان بر جان ما هست ای صنم
حاجت جور و جفای تو به سر باری نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.