هوش مصنوعی: شاعر از عشق و فراق معشوق خود می‌نالد و از درد هجران و جفای او سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه معشوقش با شوخی و عیاری دل او را ربوده و او را در آتش فراق نشانده است. شاعر از ناله‌های خود و پریشانی‌های ناشی از عشق می‌گوید و بیان می‌کند که تنها سودای معشوق در سر دارد و از شوق او سرود می‌سراید. در نهایت، او به صبر روی می‌آورد و امیدوار است روزی به پایش بیفتد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۸۳

دلبر از شوخی و عیاری دل از دستم ربود
در فراق خود مرا بنشاند بر آتش چو عود

همچو چنگم می زند لیکن نوازش کمترست
می دهد هر دم به هجران گوشمالم همچو عود

نی صفت می نالم از دست جفای هر خسی
چون رسیدم جان به لب زین ناله زارم چه سود

زلف او در خواب دیدم دوش از آن رو دلبرا
بس پریشانی مرا از خواب رویش رخ نمود

غیر سودایش نباشد در سر من چون قلم
لاجرم از شوق زلف او برآوردم سرود

دل ز دستم رفت تا روزی به پایش اوفتم
چون ندادم کام دلبر چاره جز صبرم نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.