هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و عشق به معشوق سخن میگوید. او امیدوار است که روزی جدایی به پایان برسد و معشوق به دیدارش بیاید. شاعر بیان میکند که با وجود تلاش برای ترک عشق، دلش همچنان به او وابسته است. او همچنین به گذرا بودن مشکلات و آمدن روزهای بهتر اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و هجران ممکن است برای مخاطبان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، درک زیباییهای ادبی و احساسی این شعر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۶۹۱
مگر روزی شب هجران سرآید
درخت وصل جانان در برآید
مگر سرو قد دلدارم از در
شبی از روی غمخواری درآید
بگفتم ترک عشق او کنم لیک
کنم ترک غمش گر دل برآید
شب هجران چو زلفش تیره رنگست
چو عمر دشمنت هم آخر آید
مریض عشق جانانم چه باشد
گرم دلبر به پرسش بر سر آید
بجز جانی ندارم در وفایش
به پایش افکنم گر دلبر آید
جهان را کس نماند بی خداوند
چو خصمی رفت خصمی دیگر آید
درخت وصل جانان در برآید
مگر سرو قد دلدارم از در
شبی از روی غمخواری درآید
بگفتم ترک عشق او کنم لیک
کنم ترک غمش گر دل برآید
شب هجران چو زلفش تیره رنگست
چو عمر دشمنت هم آخر آید
مریض عشق جانانم چه باشد
گرم دلبر به پرسش بر سر آید
بجز جانی ندارم در وفایش
به پایش افکنم گر دلبر آید
جهان را کس نماند بی خداوند
چو خصمی رفت خصمی دیگر آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.