هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و روحانی است. شاعر با بیان درد هجران و امید به وصال، از عشق و وفا سخن می‌گوید. او از شب و روزی می‌گوید که در آن معشوق بازمی‌گردد و آرامش به دل بازمی‌آید. همچنین، شاعر از صبر و امید در راه عشق و انتظار برای بازگشت معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران و انتظار نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۹۳

شاد باش ای دل سرگشته که جان باز آید
بار دیگر به تن مرده روان باز آید

یارب این شب چه شبی باشد و این روز چه روز
کز درم صبحدم آن رشک جنان باز آید

محرمی نیست مرا نزد تو جز باد صبا
که کند حال دلم عرض و نهان باز آید

گرد هجران امل تخم وفا کاشته ام
به امیدی که مگر آب روان باز آید

آن نگار ار چه ره جور و جفا پیش گرفت
دارم امید به لطفش که از آن باز آید

بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذرد
به تن خاکی ما راحت جان باز آید

گوییا روز حسابست که جانم به امید
به سوی قالب تن رقص کنان باز آید

به جهان چون بجز از غصّه ندارم حاصل
زود باشد که دل از کار جهان باز آید

چون روانم ز غم هجر روان گشت از تن
چه شود گر بر ما سرو روان باز آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.