۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۴

جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آید
یا شبی با من دلسوخته دمساز آید

که رساند ز من خسته پیامی بر دوست
هم مگر باد صبا محرم این راز آید

گر گذاری کند آن سرو به خاکم روزی
گرچه آن دلبر من از سر اعزاز آید

سرو نازست قدش در چمن جانبازی
لاجرم سرو روانست و به صد ناز آید

عاشق صادق اگر بر سر بازار غمت
بگذرد از سر و زر پیش تو جانباز آید

بار عشقی که ز هجران تو بر جان منست
بر دل کوه نهی کوه به آواز آید

در جهان نیست مرا جز غم ایام فراق
عمر باز آیدم ار جان و جهان باز آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.