هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از غم هجران و انتظار معشوق سخن می‌گوید. شاعر با بیان احساسات عمیق خود، از عشق و اشتیاق به معشوق و رنج دوری از او می‌نالد. در عین حال، به امید دیدار و بوی خوش زلف یار اشاره می‌کند و جهان را با نام معشوق باارزش می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۶۹۷

نگار من ز منش گرچه عار می آید
مرا به عشق رخش افتخار می آید

چگونه شرح توان داد از غم هجران
چه جورها به من از روزگار می آید

امید بود مرا کز دلم غمی ببرد
بسی غمم به دل از غمگسار می آید

بیا که در غم هجر تو جان شیرینم
به لب مرا ز غم انتظار می آید

بسی دلست به فتراک شوق بر بسته
مگر که دلبر ما از شکار می آید

..... که از پیش او حذر اولیست
دلا که آن بت چابک سوار می آید

به دست باش دلا امشب از سر یاری
که بویی از سر زلف نگار می آید

اگر جهان همه گلزار می شود باری
به دست دل ز فراق تو خار می آید

اگرنه عشق تو باشد مرا چه نام نهند
جهان ز نام تو با اعتبار می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.