هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق یار می‌نالد و از غم و اندوهی که بر دل و جانش چیره شده سخن می‌گوید. او از بی‌تأثیری ناله‌هایش در جلب توجه معشوق و از تیرهای غمزه‌ی او که به سینه‌اش می‌خورد، شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که دیگران از خوان زیبایی معشوق بهره برده‌اند، اما سهم او از این عشق تنها درد دل و فغان بوده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۱۴

جان من شکسته دل از غم تو به جان رسید
وز غم عشقت ای صنم کارد به استخوان رسید

دل ز غمت شکسته شد جان به هوات بسته شد
ای دل و جان ز دست تو جان به لب جهان رسید

جان برسد به لب مرا تا برسم به وصل تو
چون کنم ای نگار من در تو نمی توان رسید

صبر بدی مرا سپر در غم روی تو ولی
جست ز شست تو روان بر دل ناتوان رسید

ناله ی بی شمار من در تو اثر نمی کند
گرچه ز جور عشق صد ناله بر آسمان رسید

غمزه تو چو ابروان راست چو شد به سوی من
سینه سپر کنم روان تیر چو از کمان رسید

از سر خوان حسن تو بهره گرفته هرکسی
قسمت من ز عشق تو درد دل و فغان رسید
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.