هوش مصنوعی: شاعر از بیداد روزگار و از دست دادن یار خود شکایت می‌کند. او از ناکامی‌های عاشقانه، درد هجران و بی‌وفایی گله می‌کند و از جهان ناپایدار سخن می‌گوید. احساساتی مانند اندوه، حیرت و ناامیدی در این شعر موج می‌زند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و دردهای عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی مانند ناپایداری جهان، مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۷۴۸

فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار
کز دل ببرد صبرم و از دست رفت یار

یک جرعه می نکرد دلم نوش از آن دو لب
جانم به لب رسید ز درد سر خمار

عمریست تا که کشتی وصلم به هجر غم
افتاده در میان و نیفتاد در کنار

پایم بماند در گل حیرت چو سرو ناز
بر ما نظر نکرد سهی سرو در گذار

ما را گناه غیر وفاداری تو نیست
ور ز آنک هست همم ز سر لطف در گذار

بسیار جور بر من مسکین مکن از آنک
چون هست روشنت که جهان نیست پایدار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.