۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۹

تا چند به ما جفا کند یار
وز خویشتنم جدا کند یار

جان در سر کار عشق کردیم
گفتم که مگر وفا کند یار

وین خسته دل حزین ما را
از وصل شبی دوا کند یار

وز لعل لب شکر فروشش
کام دل ما روا کند یار

گفتم که مگر چو سرو بستان
از جان همه میل ما کند یار

آن ترک خطا بریخت خونم
تا چند چنین خطا کند یار

امّید من شکسته خاطر
از وصل چرا هبا کند یار

آخر ز چه روی بی گناهی
بر ما ستم و جفا کند یار

چندین ستم و جفا نگویید
بر جان جهان چرا کند یار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.