هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود مینالد و از درد هجران و بیوفایی معشوق شکایت میکند. او از نسیم صبحگاهی میخواهد پیامش را به یار برساند و از معشوق میخواهد که به او توجه کند و وعدههایش را عملی سازد. شاعر از مستی عشق و درد فراق میگوید و از روزگار و یار خود به دلیل این رنجها شکایت دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، جور روزگار و درد عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۷۵۳
ای صبحدم نسیم سر زلف تو بیار
یا از من غریب پیامی ببر به یار
از من بگویش ای بت نامهربان شوخ
کشتی مرا به وعده وصل و به انتظار
تا کی کشی چنین تو سر از ما چو سروناز
تا کی به جست و جوی تو گردم به هر دیار
از باده ی فراق تو سرمست بوده ام
بوسی بده ز لعل تو تا بشکنم خمار
فریاد من ز دست نگاریست بوالعجب
کاو را به غیر جور و جفا نیست هیچ کار
بارم ز عشق بر دل و کارم نه بر مراد
ما را به روزگار تو اینست کار و بار
از روزگار آه کشم یا جفای یار
آهی کشم ز یار و هزاران ز روزگار
فریاد خستگان سرِ تیغ هجر رس
زین بیش جور بر من مسکین روا مدار
کامم بده ز دولت وصلت چرا که هست
بر یارم اشتیاق و جهان نیست پایدار
یا از من غریب پیامی ببر به یار
از من بگویش ای بت نامهربان شوخ
کشتی مرا به وعده وصل و به انتظار
تا کی کشی چنین تو سر از ما چو سروناز
تا کی به جست و جوی تو گردم به هر دیار
از باده ی فراق تو سرمست بوده ام
بوسی بده ز لعل تو تا بشکنم خمار
فریاد من ز دست نگاریست بوالعجب
کاو را به غیر جور و جفا نیست هیچ کار
بارم ز عشق بر دل و کارم نه بر مراد
ما را به روزگار تو اینست کار و بار
از روزگار آه کشم یا جفای یار
آهی کشم ز یار و هزاران ز روزگار
فریاد خستگان سرِ تیغ هجر رس
زین بیش جور بر من مسکین روا مدار
کامم بده ز دولت وصلت چرا که هست
بر یارم اشتیاق و جهان نیست پایدار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.