هوش مصنوعی: شاعر از عشق یکطرفه و رنج فراق می‌گوید. او از معشوق شکایت دارد که جز جفا چیزی به او نمی‌دهد و در حالی که خودش در بستر هجران افتاده، معشوق با دیگری در شادی است. شاعر امیدوار است روزی نور چهره معشوق را ببیند، هرچند خود را لایق آن نمی‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالان است. همچنین استفاده از استعاره‌های شعری مانند 'سرو'، 'حلقه بر در' و 'تاریکی زلف' نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک دارد.

شمارهٔ ۷۵۴

تو تا کی همچو سرو از ما کشی سر
نیاری جز جفا از بهر ما بر

نمی گویم که تا چندم گذاری
من بیچاره را چون حلقه بر در

منم بر بستر هجران فتاده
تو در عیش و طرب با یار دیگر

به تاریکی زلفت درفتادم
به بویش گر توانم گشت رهبر

مگر خورشید رویت را ببینم
اگرچه نیستم جانات در خور

من بیچاره هستم در فراقت
ز چشم و دل میان آب و آذر

اگرچه نیستت با ما عنایت
ز جان گوید جهان کز عمر برخور
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.