۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۶

جانا گرت به جانب ما اوفتد گذر
بینی ز مهر خود که جهانیست بی خبر

از حد گذشت شرح غم حال این جهان
بر حال زار من تو کنی رحمتی مگر

از روز هجر تو دل تنگم به جان رسید
باشد شبی که با تو کنم دست در کمر

گر تیغ می کشی تو و گر تیر می زنی
جز جان به راه عشق نداریم ما سپر

نور و فروغ طلعت زیباش در جهان
ای دل بغایتیست که حیران شود بصر

دردیست در دلم ز غم اشتیاق تو
کان درد را دوا نبود غیر گلشکر

آن گل ز عارض تو و شکّر ز لعل تو
در هم سرشته اند و نهفتند در گهر

تا چند عجب و ناز و تکبّر کنی مکن
یک دم ز لطف سوی دوستان نگر

گر یک نظر کنی سوی ما کیمیا شویم
خاک رهیم در تو تمامست یک نظر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.