هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دل و رنج‌های خود می‌گوید و به دنبال مرهمی برای زخم‌های قلبش است. او خود را فردی سرگشته، بیچاره و غریب توصیف می‌کند که سال‌هاست بر در لطف معشوق انتظار می‌کشد. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و با جواب شیرینش او را نوازش دهد. او از صبر و تحمل سختی‌ها شکایت دارد و از معشوق می‌خواهد که به فریادش برسد. شاعر خود را تشنهٔ آب حیات معشوق می‌داند و از او می‌خواهد که او را از این حالت نجات دهد. در پایان، شاعر خود را خاک‌سار درگاه معشوق می‌خواند و از او می‌خواهد که نظری لطف‌آمیز به او کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۶۱

چکنم درد دل خود به که گویم آخر
مرهم ریش دلم را ز که جویم آخر

من سرگشته ی بیچاره ی مسکین غریب
بر در لطف تو عمریست که پویم آخر

به جوابی ز لب چون شکرت بنوازم
چند گویی سخن تلخ به رویم آخر

صبر گویی بکن از روی من آخر تا چند
ای عزیزم بر من آی به روزیم آخر

سرو شادی بُدم از باغ دلم برکندی
نه گیاهم که دگرباره برویم آخر

این چنین تشنه لب آب حیاتت که منم
ضایع ای دوست مکن بر لب جویم آخر

شه سوارا من دلخسته ز چوگان جفات
به سر کوی تو بنگر که چو گویم آخر

کیمیایی تو و من خاک درت گشته ز جان
نظری کن ز سر لطف به سویم آخر

سایل وصل تو ای دوست منم در دو جهان
به جفا بیش مران از سر کویم آخر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.