۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶۲

ای گشته دارالملک جان یغمای بغدادی پسر
افکنده شوری در جهان غوغای بغدادی پسر

مانند آن ماه چگل دیده ندیده آب و گل
بادا حریم چشم و دل مأوای بغدادی پسر

رویست یارب یاسمن بویست یا خود یاسمن
ای خوشتر از سرو چمن بالای بغدادی پسر

زان طره پر پیچ و خم کار دلم بر شد بهم
زان رو ز غم سر می نهم در پای بغدادی پسر

سوداست زلف دلبران نتوان نهادن دل بر آن
آشوب آرد بر سران سودای بغدادی پسر

گفتم شدم لالا ترا لالای زلفت گفت لا
ای کرده چاکر بنده را لالای بغدادی پسر

روزی که سوی لامکان طیران کند جان جهان
سازد خراب آباد جان دل جای بغدادی پسر

گر در سماع آید قدش جان را برافشانم برو
چون بشنود گوش دلم هیهای بغدادی پسر

عشقش نمی ماند نهان زان رو که دارد قصد جان
گشتیم باری در جهان رسوای بغدادی پسر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.