هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و عشق شدید شاعر به معشوق است. شاعر از تنهایی، غم فراق و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به فریادش برسد. او خود را مانند بلبلی در قفس توصیف می‌کند که آرزوی آزادی دارد و عشق معشوق را مانند شاهبازی می‌داند که او را اسیر خود کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۰۹

ما را بجز خیال تو کس نیست هم نفس
بی تو نمی توان که برآریم یک نفس

در بحر غم فتاده منم در فراق تو
ای نور هر دو دیده به فریاد ما برس

دلبر به خواب صبحدم و نیستش خبر
کز چشمه دو چشم جهان می رود ارس

خوش خفته در کجاوه ی نازی چه غم خوری
زآنکس که ناله ها زند از شوق چون جرس

تیغ فراق بازوی صبرم شکست و ما
از دوست صبر چون بتوانیم زین سپس

بلبل صفت مقید بند و بلا شدیم
روزی .... که تا بشکنم قفس

عشق تو شاهباز و من خسته دل ضعیف
با باز عشق روی تو بازی کند مگس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.