۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۰

ای مرا خیل خیالت هم نفس
جز خیالت خود نمی خواهیم کس

از خیالم تن خیالی گشته است
از وصالم یک شبی فریادرس

یاد ما نگذشت یک شب در دلت
عیب نبود هیچ دریا را ز خس

گر تو را صبرست از ما سالها
در جهان ما خود تو را داریم بس

در هوای آن رخ گلبرگ تو
بلبلی بودم گرفتار قفس

بلبلی مستم به بوی و رنگ تو
من شکستم این قفس را زین هوس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.