هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه به ستایش معشوق و بیان دردهای عشق می‌پردازد. او از خاکساری در راه معشوق، بی‌خبری معشوق از حالش، و آرزوی توجه معشوق سخن می‌گوید. همچنین، از رنج‌های عشق مانند هجران و جفا یاد می‌کند و اعلام می‌کند که حاضر است همه چیز را فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۸۱۷

منّتی نیست ز خلقم به جهان جز کرمش
گر به دیده بتوان رفت دمی خاک درش

گر به جانی بفروشد ز درش مشتی خاک
توتیای بصرش کن تو و از جان بخرش

غیر لطفش نبود هیچکسم در دو جهان
همچو سروی مگر افتد به سر ما گذرش

ما چو خاک ره او خوار و مقیم در یار
بو که از عین عنایت به من افتد نظرش

خبرش نیست ز حال من بیچاره ی زار
لیکن از باد صبا پرسم هر دم خبرش

آهم از چرخ فلک برشد و اینست عجب
که در آن دل نتوان یافت به مویی اثرش

ز آب چشمی که ز هجران رخش می بارم
هر شبی تا کمرم باشد و مو تا کمرش

گر از آن ناوک دلدوز زند تیر جفا
دیده و دل بنهادیم به جای سپرش

ور مشرّف کند او کلبه احزان مرا
جان فشانیم به پایش ..... در ره گذرش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.