هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و هجران است. شاعر از شدت درد فراق و بی‌پایانی شب‌های هجران می‌نالد و از بی‌درمانی درد دل خود سخن می‌گوید. او کعبهٔ مقصود را دور از دسترس می‌بیند و از حل‌نشدن مشکلات خود شکایت دارد. با این حال، گاهی به دل‌خوشی‌هایی مانند آسان شدن شب هجران اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از طبیب ناامید است و از جانان خود می‌خواهد که اگر به او دسترسی یافت، دریغ نورزد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۸۲۵

مراست درد فراقی که نیست درمانش
شبیست شدّت هجران که نیست پایانش

مرا سریست و فدای تو کرده ام چه کنم
که از بلای فراق تو نیست سامانش

عظیم دور فتادست کعبه ی مقصود
که نیست در همه عالم حد بیابانش

ببین که مشکل ما حل نمی شود باری
از آن سبب شب هجران ما شد آسانش

دلم ز دست غم و درد تو به جان آمد
بگو که با که بگوییم درد پنهانش

طبیب درد دلم را دوا نمی سازد
چرا که نیست امیدی چنان بدین جانش

اگر به جان رسدت دست ای جهان زنهار
مکن دریغ و به جانان خود برافشانش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.