هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر می‌پردازد. شاعر از بوی پیراهن معشوق، زیبایی بی‌نظیر او و تأثیرات روحانی و عاطفی این عشق سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند جفا، آرایش طبیعی و عنایت الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۸۲۷

صبحدم آورد بویی سویم از پیراهنش
راست گویم آب حیوان می چکد از دامنش

خون ما در گردنش بود آن نگار و بس نبود
طرفه اینست آن که جان گشتست طوق گردنش

روی چون ماه تو را محتاج آرایش نبود
سنبل تر را چرا آورده ای پیرامنش

زآتشی کز جان ما خیزد ز دست جور او
نرم هرگز می نگردد آن دل چون آهنش

دیده ی یعقوب نابینا شود بینا دگر
گر نسیم لطفش آرد بویی از پیراهنش

آنچنان رویی و مویی کس ندارد در جهان
ای دریغا گر بدی باری عنایت با منش

گرچه جوجو داد بر باد جفا خاک مرا
ماه و خورشید فلک شد خوشه چین خرمنش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.