۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۰

در فراقت من نکردم خواب خوش
بی لبت هرگز نخوردم آب خوش

غرقه گشتم در غمت دستم بگیر
بحر غم را کی بود پایاب خوش

در فراقت جان شیرین می دهم
بنده بیچاره را دریاب خوش

روی خوبت کعبه صاحب دلان
زآنکه باشد ابرویت محراب خوش

تابکی در تاب باشی ای نگار
گرچه باشد در دو زلفت تاب خوش

جز رخ عاشق فریبت دلبرا
من ندیدم در جهان مهتاب خوش

کار من عشقست و بار از غم به دل
باشدم در عشق او اسباب خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.