۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۱

ای دل ما را به دردت حال خوش
کرده ای کار مرا پامال خوش

حال من زارست در هجران تو
کی تو پرسیدی مرا احوال خوش

وعده ی وصلم دهی امّا چه سود
می کنی در وعده ام اهمال خوش

چون الف بودم قدی در وصل تو
کرده ای پشت دلم چون دال خوش

نعره های شوق بر گل می زنم
بلبل بستان نباشد لال خوش

عاقلان در بند نام و ننگ خویش
فارغ از هر دو جهان ابدال خوش

گرچه احوال جهان آشفته گشت
بو که از لطفم بود آمال خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.