۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۶

گرم بوسی دهی از لعل پرنوش
غلامی گردم از جان حلقه در گوش

که را باشد چنان چشم و لب و خد
که را آن عارض و زلف و بناگوش

که دیده همچو تو ماهی کله دار
که دیده همچو تو سروی قباپوش

مده خارم خدا را از گل وصل
مزن نیشم خدا را از لب نوش

چو دیگ از آتش عشقت شب و روز
به یاد تو فرو ننشینم از جوش

ز سر بگذشت اشکم از فراقت
چه دانی سرگذشت ما شب دوش

چرا بار غمم بر دل نهادی
چرا کردی تو عهدم را فراموش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.