هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود می‌گوید. او از دیدن خواب یار و بوی زلفش مست شده است، از فراموشی یار شکایت دارد و از شب‌های سخت فراق می‌نالد. همچنین، از بی‌توجهی معشره و دردهای عاشقانه می‌گوید و از او می‌خواهد که رخسارش را از دیدگانش نپوشاند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۸۳۷

به خوابش دیده ام زلف تو را دوش
شدم زان بو بدین سان مست و مدهوش

چه باشم از در من گر درآیی
که بر راه تو دارم چشم و هم گوش

نیم از یاد تو خالی زمانی
چرا کردی به یکبارم فراموش

من امشب با فراقت چون بسازم
چو یاد آرم زمانی از شب دوش

جهان زنهار چون اهل دلی تو
ز دست جور هر نااهل مخروش

نگارم فارغست از ما نگویی
تو چون دیگی به غم تا کی کنی جوش

مپوشان رخ ز چشمم ای پری زاد
نشاید کرد آتش زیر سرپوش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.