هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و عشق نافرجام می‌گوید و خود را به شمعی تشبیه می‌کند که در آتش عشق می‌سوزد و می‌گرید. او از سوزش دل و جان خود سخن می‌گوید و امیدوار است که روزی خورشید محبوبش طلوع کند و او را از این درد رهایی بخشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌تر مانند 'شمع' و 'آتش سودا' نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۸۴۹

در شب تاریک هجران زار و سوزانم چو شمع
او چو گل خندان و من سوزان و گریانم چو شمع

با دلی پر آتشم دوودم به سر بر می رود
ز آتش سوداش سوزد رشته جانم چو شمع

گو برآ از مشرق امید آن خورشید حسن
همچو صبحی تا به رویش جان برافشانم چو شمع

نیست بر بالین من جز آتش سودای او
هر شبی تا روز و من از غم گدازانم چو شمع

شمع عالم سوز من با جمع خوش بنشسته بود
با دلی مجموع و من خاطر پریشانم چو شمع

آتشی از مهر او در رشته جان منست
روز و شب سوزد گریبان تا به دامانم چو شمع

آتش سودای او تا هست در جان جهان
زرد و سوزان و پریشان حال و حیرانم چو شمع
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.