هوش مصنوعی: شاعر از آمدن گل‌های خوشبو به باغ خبر می‌دهد و از عشق خود به گل و جدایی از آن می‌گوید. او اشاره می‌کند که عشق و زیبایی گل زودگذر است و فراق آن دردناک است. شاعر از معشوق خود می‌خواهد که به او رحم کند و از سروقامت و گلروی معشوق خود یاد می‌کند. در پایان، از رفتن گل و سکوت بلبل و تسلیم باغ به زاغ سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۵۱

مژده ای دادم صبا کامد گل خوش بو به باغ
با گل رویش بود از باغ و گل ما را فراغ

گل دو هفته بیش نبود در سرابستان ولی
حسن او و عشق من هر لحظه می گیرد بلاغ

عشق بلبل با گل بستان دو هفته بیش نیست
هست ما را از فراق روی او بر سینه داغ

با گل روی تو و سرو قدت محتاج نیست
عاشقان راه عشقت را نظر کردن به باغ

گرنه سرو قامت تو در کنار آید مرا
تا گل رویت ببینم فارغم از باغ و راغ

از فراق روی تو جانم به لب خواهد رسید
رحمتی کن ای جهان بین مرا چشم و چراغ

گل برفت از بوستان و شورش بلبل نماند
باغ را بگذاشت بلبل داد نوبت را به زاغ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.