۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۵

ای دل به گرد کعبه کوی تو در طواف
وی جان زده ز دولت وصل رخ تو لاف

گفتم شبی به دولت وصلت نوازشی
فرما، جواب داد مگو بیش ازین گزاف

گفتم به حلق تشنه ما ریز جرعه ای
زان جام لعل رنگ تو از دُرد یا ز صاف

ما را به غیر بندگی تو گناه نیست
گر می زنی به تیغ جفا ور کنی معاف

گر نیست در دلت که دهی کام ما ز لب
ما را ز عین عاطفتت یک نظر کفاف

در بحر خاطرت نگذشتم چو کاه برگ
باریست بر دلم ز غمت همچو کوه قاف

بازآ که در غمت ز جهان رفت صبر و هوش
بگذشت زاریم ز سر «فا» و «لام» و کاف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.