۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۶

ما زان توئیم بی تکلّف
در ما نگر از سر تلطّف

جانم به لب آمد از فراقت
در وصل چرا کنی توقّف

گر لعل لبت به خواب بینم
گوئی که مکن درو تصرّف

بگذر ز جفا و با میان آی
تا چند نمایی این تصوّف

از شعبده بازیت چه حاصل
از حد بگذشت این تعنّف

بیگانه نئیم با تو ما را
دیریست که هست این تعرّف

گر جان جهان تو راست درخور
ایثار تو است بی تکلّف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.