هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و اشتیاق به معشوق می‌نالد و از او طلب رحم و وصال می‌کند. او از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. همچنین، شاعر از تأثیر زیبایی‌های معشوق بر طبیعت و جهان صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۶۰

ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق
تا کی کشیم زهر فراق تو در مذاق

رحمی به حال زار من مستمند کن
زان رو که نیستم پس ازین طاقت فراق

آن طاق و جفت من که ببازید عشق تو
با درد عشق جفت شدیم وز صبر طاق

جان می دهیم بر سر کویش ز گفت و گوی
یک شب وصال دوست مگر افتد اتّفاق

در آرزوی روی تو و لعل دلکشت
در نار محرقست تن و دل در احتراق

از نور شمع طلعت تو مهر در کسوف
وز تاب آفتاب رخت ماه در محاق

صبح از فروغ نور جمال تو مشتقست
شب را ز شام ظلمت زلف تو اشتقاق

گر خاکبوس خاک درت ممکنم شود
بالای هفت منظر گردون زنم رواق

تا کی کشیم جان و جهان از میان جان
بار جفا و جور تو و درد اشتیاق
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.