هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم هجران معشوق خود می‌نالد و اظهار می‌کند که هیچ دلدار دیگری جز او ندارد. او معشوق را به سرو در گلستان تشبیه می‌کند و خود را خاشاک راه این بحر معنی می‌داند. شاعر از معشوق می‌خواهد که میل او را برآورده کند، زیرا پس از مرگ هیچ سودی ندارد. در پایان، از خداوند می‌خواهد که از چشم ناپاک در امان بماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و ناپاکی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۶۸

ندارم در غم عشقت ز کس باک
بلی هستم ز هجران تو غمناک

اگر یاری دگر داری به جایم
ندارم جز تو من دلدار حاشاک

تو سرو جان مایی در گلستان
کند روزی گذر هم سرو بر خاک

منم خاشاک راه ای بحر معنی
نباشد بحر هم خالی ز خاشاک

صدف دارم درون سینه معمور
به ذکر و مدح تو ای گوهر پاک

مرا جان بر لب آمد میل ما کن
ندارد سود بعد از مرگ تریاک

بپرهیز ای خداوند جهانش
به لطف خویشتن از چشم ناپاک
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.