هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد هجران و شوق وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق مانند چشمان جادویی، ابروان هلالی، رخسار لاله‌گون و دهان زلال، از غم فراق و بی‌قراری خود می‌نالد. او از خدا می‌خواهد که همیشه یاور معشوق باشد و در پایان، دل خود را به صبر و مقاومت دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'ز خون دیده هجران' و 'خون دل خلق' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۷۴

به تلخی شب هجران و بامداد وصال
به هر دو نرگس جادوی دوست و آن خط و خال

بدان دو زلف پرآشوب فتنه انگیزش
بدان دو ابروی پیوسته اش به شکل هلال

به آتش رخ چون لاله رنگ دلبر من
بدان دهان گهربار او چو آب زلال

که در فراق تو جانا جهان نمی بینم
مرا ز جان و جهان بی رخ تو هست ملال

دل تو شاد ز ایام باد در همه دم
معین و یار تو بادا خدای در همه حال

شبی به وصل نوازم که شد مرا دامن
ز خون دیده هجران کشیده مالامال

که گفت بر تو که با خستگان جفا می کن
که کرد خون دل خلق شهر بر تو حلال

رسیده حال من بی نوا به غایت شوق
گذشته حسن دلاویز تو به اوج کمال

دلا ز دست حریفان خود چو نی مخروش
چو دف مباش دو روی و چو چنگ هیچ منال
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.