هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج شاعر از هجران معشوق و جفاهای اوست. شاعر از شبهای تلخ هجران، سنگینی جفاهای معشوق و سوختن در آتش عشق او میگوید. با این حال، هنوز امید به وصال و آرامش در کنار معشوق را در دل دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند هجران و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۸۸۱
روی تو شد صبح جان زلف تو شد شام دل
شام نگویم ورا هست کنون دام دل
کام دلم تلخ شد از شب هجران او
آن بت دلجو نداد یک نفسم کام دل
سنگ جفایت مزن بر دل مسکین من
تا ز غم هجر تو بشکندم جام دل
با همه سودای من کز سر زلف تو هست
در سر من ای پسر پخته نشد خام دل
تا بودم در جهان نام و نشان از غمت
تا به کجا می رسد با تو سرانجام دل
در غمت آغاز عشق هست به نامم چنین
وصل توأم کام جان روی تو آرام دل
دل شد و جان در غمت رفت به باد هوا
نیست مرا در جهان ای دل و جان نام دل
شام نگویم ورا هست کنون دام دل
کام دلم تلخ شد از شب هجران او
آن بت دلجو نداد یک نفسم کام دل
سنگ جفایت مزن بر دل مسکین من
تا ز غم هجر تو بشکندم جام دل
با همه سودای من کز سر زلف تو هست
در سر من ای پسر پخته نشد خام دل
تا بودم در جهان نام و نشان از غمت
تا به کجا می رسد با تو سرانجام دل
در غمت آغاز عشق هست به نامم چنین
وصل توأم کام جان روی تو آرام دل
دل شد و جان در غمت رفت به باد هوا
نیست مرا در جهان ای دل و جان نام دل
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.