هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از درد فراق و عشق به معشوق سخن میگوید. او از شبهای بیوصال، رنج دل و سوختن در آتش فراق مینالد و از باد صبحدم میخواهد سلام دلش را به یار برساند. شاعر تأکید میکند که جز یاد معشوق، هیچ چیزی در جهان ندارد و دلش همواره مشتاق اوست.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی پیچیده، مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۸۸۲
آسان نمی شود شب وصلم به کام دل
مشکل که نیست بی رخ یارم نظام دل
ای باد صبحدم نتوانی ز روی لطف
کز پیش ما به دوست رسانی سلام دل
از ما سلام و پرسش بی حدّ و بی شمار
دانی که چیست پیش نگارم پیام دل
گو تن هلال گشته ام از آرزوی تو
ای روی دلگشای تو ماه تمام دل
در آتش فراق تو بیچاره جان بسوخت
وز غم هنوز هیچ نپختست خام دل
همچون صراحیم به جگر خون همی رود
باشد مرا دهان چو میم تو جام دل
ای آفتاب روی توأم صبح روزگار
وی مشک بوی زلف توأم گشته شام دل
مانند آهویی دل مسکین ز من رمید
تا گشت زلف سرکشت ای جان مقام دل
ما را مکش به درد فراقت که بیش ازین
دارم به روی چون مه تو اهتمام دل
ما غیر لطف تو نداریم در جهان
جز یاد و ذکر دوست چه باشد کلام دل
مشکل که نیست بی رخ یارم نظام دل
ای باد صبحدم نتوانی ز روی لطف
کز پیش ما به دوست رسانی سلام دل
از ما سلام و پرسش بی حدّ و بی شمار
دانی که چیست پیش نگارم پیام دل
گو تن هلال گشته ام از آرزوی تو
ای روی دلگشای تو ماه تمام دل
در آتش فراق تو بیچاره جان بسوخت
وز غم هنوز هیچ نپختست خام دل
همچون صراحیم به جگر خون همی رود
باشد مرا دهان چو میم تو جام دل
ای آفتاب روی توأم صبح روزگار
وی مشک بوی زلف توأم گشته شام دل
مانند آهویی دل مسکین ز من رمید
تا گشت زلف سرکشت ای جان مقام دل
ما را مکش به درد فراقت که بیش ازین
دارم به روی چون مه تو اهتمام دل
ما غیر لطف تو نداریم در جهان
جز یاد و ذکر دوست چه باشد کلام دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.