۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸۶

ز درد فراقت من خسته دل
همیشه به روی توأم بسته دل

دو دیده نگارا ز جان بسته ام
به طاق دو ابروت پیوسته دل

دهان تو چون پسته و لب چو قند
ز جان بسته ام من درین پسته دل

تویی فارغ از حال زارم ولی
مرا با تو بودست پیوسته دل

چه چاره که چون مرغ جانم شده
به شست دو زلفین تو بسته دل

ببینم شبی گویی اندر جهان
ز بند فراق تو وارسته دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.