هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از فراق و جور معشوق رنج می‌برد. او از زلف و ابروی معشوق، درد عشق و هجران می‌گوید و آرزوی وصال دارد. دلش در بند معشوق است و از شدت عشق و غم، ناله می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۸۸۷

ای دیده ی جان جهان در شست زلفت بسته دل
محراب ابروی تو را از جان شده پیوسته دل

از دست جوری کز غمت بر خاطر محزون رسید
گفتم مگر در عشق تو یکدم شود آهسته دل

لیکن غلط کردم دوای درد عشقت چون کنم
جانی به عشقت می دهد حالی به غم این خسته دل

از شدّت هجران آن روی چو مه آخر چرا
ای نور چشم من چرا کردی چو زلف اشکسته دل

گرچه به لعل دلکشت دست مرادم کمترست
در دام زلف سرکشت ای جان شده پابسته دل

جانی که در جان و جهان باشد خریدار رخت
در پیش زلف و خال تو همچون بنفشه دسته دل

جان بسته بادام چشم و قند آن لعل لبیم
دارد تمنّا در جهان یک بوسه ای زان پسته دل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.