هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق، وحدت وجود، و رابطه‌ی انسان با خدا می‌پردازد. شاعر از تشبیهات مختلف مانند دریا، موج، قطره، و خورشید استفاده می‌کند تا نشان دهد که همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد بازمی‌گردد. او تأکید می‌کند که اختلافات ظاهری در جهان ناشی از محدودیت‌های دید انسان است و در حقیقت، همه چیز به یک منبع واحد متصل است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این متن برای درک و تحلیل نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و فلسفه دارد. این مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۸

دل چه خواهی کرد چون دلبر رسید
جان برافشان هین که جان پرور رسید

شربت اسرار را فردا منه
زانکه تا این درکشی دیگر رسید

گر سفالی یافتی در راه عشق
خوش بشو انگار صد گوهر رسید

خود تو آتش بر سفالی می‌نهی
هین که آنجا قسم تو کمتر رسید

صد هزاران موج گوناگون بخاست
دانی از چه موج بحر اندر رسید

چون یکی است این موج بحر مختلف
از چه خاست و از خشک و تر رسید

بحر کل یک جوش زد در سلطنت
به یکدم صد جهان لشکر رسید

چون نمی‌آید به سر زان بحر هیچ
پس چرا صد چشمه چون کوثر رسید

قطره چون دریاست دریا قطره هم
پس چرا این کامل آن ابتر رسید

قرب و بعد موج چون بسیار گشت
هر زمانی اختلافی در رسید

سلطنت از بحر می‌ماند به سر
بحر قسم قطرهٔ مضطر رسید

بی نهایت بود بحر، این اختلاف
از بصر آمد نه از مبصر رسید

بحر چون محوست، موجش در خطر
بحر را در دیده پا و سر رسید

کی بیاید بی نهایت در بصر
در خطر صد با خطر مبصر رسید

چون عدد در بحر رنگ بحر داشت
گر رسید انگشت از اخگر رسید

خوش برآمد صبح توحید از افق
زانکه خورشید آمد و اختر رسید

این همه اختر که شب بر آسمانست
لقمه‌ای گردد چو قرص خور رسید

پس یقین می‌دان که یک چیز است و بس
گر هزاران مختلف هم بررسید

در میان این سخن عطار را
هم قلم بشکست و هم دفتر رسید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.