هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که به حالش رحم کند و دیگر او را معطل نکند. او از جفای فلک و رقیبان نیز گله می‌کند و به خدا پناه می‌برد. در نهایت، از معشوق می‌خواهد که به او نگاهی از روی لطف کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۹۶

تا کی کنم ای دوست به درد تو تحمّل
دریاب دلم را و مکن بیش تعلّل

رحمی کن و بر حال من خسته ببخشای
تا چند کنی بر من سرگشته تطاول

چندم به سر خار جفا دل بخراشی
ای گل چه زیان باشدت از صحبت بلبل

چون گل به چمنهای جهان روی نماید
بلبل نتواند که کشد بار تحمّل

تا کی نکنی از سر انصاف و مروّت
در حال من بی کس بیچاره تأمل

یارب ز جفای فلک و جور رقیبان
کردیم به درگاه جلال تو توکّل

زنهار منال ای دل مسکین ز جفایش
ناچار بود خار هرآنجا که بود گل

آخر نظری کن به من از لطف نگارا
تا چند نمایی ز من خسته تغافل

در خلوت چشمم صنما خیل خیالت
بنشست و کند بهر جمال تو تحمّل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.