هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود می‌نالد و از درد هجران و بی‌قراری دلش سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند موهای سرکش و لب‌های لعلش یاد می‌کند و آرزوی وصال او را دارد. شاعر صبر در فراق را تلخ می‌داند و از خداوند طلب یاری می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۸۹۸

به زلف سرکش شوریده چون شام
کشیدست او جهانی را در آن دام

به روی چون صبوح باده نوشان
مسلمانان که دیده صبح با شام

ندیده نوشی از لعل لبانت
ز صبرم در فراقت تلخ شد کام

مر آرام دل وصل تو باشد
که در هجران نمی گیرد دل آرام

ز روی لطف بنوازم خدا را
بده از باده وصلم یکی جام

دلم در آتش هجران زمانهاست
فتاده دلبرا ز اندیشه خام

دل مجروح غمگینم بدین سان
روا داری ندیده در جهان کام

چو کام از لعل یارم برنیاید
بباید صبرم از وی کرد ناکام
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.