هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه تمام وجودش را در راه این عشق فدا کرده است. او از رنج هجران، شیدایی، و فداکاری‌هایش سخن می‌گوید و خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در راه شمع عشق سوخته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۹۰۸

تا که من نرد وفا با رخ تو باخته ام
مهره ی مهر تو در طاس غم انداخته ام

بار هجران تو بر جان من امروزی نیست
با غم عشق تو عمریست که در ساخته ام

همچو پروانه سرگشته به شمع رخ دوست
بی تکلّف دو جهان را همه در باخته ام

از دل و جان و جوانی همه بیگانه شدم
تا سگی را به سر کوی تو بشناخته ام

سالها تا به فراز و به نشیب شب هجر
باد پایان وفا را به جهان تاخته ام

آنچنان واله و شیدای تو گشتم که ز شوق
بارها دیده ی خود دیده و نشناخته ام

طوطیی بود سخنگوی به مدح تو زبان
از غم هجر تو اکنون بتر از فاخته ام

سرزنش ارچه کنم بار رقیبم که چو سرو
با وجود شب وصل تو سر افراخته ام

خبرت نیست که از بوی تو ای جان و جهان
همچو موم از غم هجران تو بگداخته ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.