هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و سوزناک خود به معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که سال‌هاست در غم عشق او سوخته و چشم از دنیا بسته است. او درس مهر و عشق را از استاد غم آموخته و در دل جز درد هجران معشوق چیزی ندارد. شاعر با وجود همه رنج‌ها، عشق خود را حفظ کرده و حاضر نیست حتی خاک کف پای معشوق را با جهان معامله کند. او خود را مانند گنجشکی ضعیف می‌داند که در راه عشق معشوق، مانند خورشید، سوخته است و عشق او تا ابد در جانش باقی خواهد ماند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و سوزناک است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۰۹

سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام
دیده را غیر رخت از دو جهان دوخته ام

درس مهر تو ز جان و دلم ای مایه روح
پیش استاد غم عشق تو آموخته ام

با همه سوز دل و آب دو چشم ای دیده
غیر درد غم هجرانت چه اندوخته ام

گر کسی نام رخ خوب تو بردی به زبان
من ز شادی چو گل روی تو افروخته ام

با همه غصّه که از دست تو دارم در جان
به جهان خاک کف پای تو نفروخته ام

من چو گنجشک ضعیفم به غم عشق زبون
در هوای رخ خورشید تو پر سوخته ام

تا ابد عشق تو در جان جهانم باشد
من که از روز ازل مهر تو آموخته ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.