هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و عشق ناکام خود مینویسد. او از بیخوابی، بیقراری و اشکهای بیپایان خود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که رحمتی کند. شاعر حتی به طبیب مراجعه میکند، اما درمانی جز صبر نمییابد. در پایان، شاعر با معشوق گفتوگویی دارد و به او میگوید که در حالی که معشوق شاد است، او در سراب غم گرفتار شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۹۲۷
بی روی تو نیست خورد و خوابم
پیوسته ز هجر در عذابم
بر خاک نشسته ام ز جورت
وز دیده ز سرگذشت آبم
بگذشت فغان من ز گردون
وز کبر نمی دهی جوابم
از تاب دو زلف پیچ در پیچ
ای دوست برفت هوش و تابم
سیلاب همی رود ز دیده
وز آتش غم جگر کبابم
مخمور ز چشم نرگسینم
از لعل لبت بده شرابم
گفتم به طبیب درد پنهان
جز صبر نمی دهد جوابم
گر عکس رخت به ما نمایی
حاجت نبود به آفتابم
گفتا تو ز ماه می زنی لاف
تو مه طلبی من آفتابم
تو در سر آب و در جهان شاد
من از غم دوست در سرابم
پیوسته ز هجر در عذابم
بر خاک نشسته ام ز جورت
وز دیده ز سرگذشت آبم
بگذشت فغان من ز گردون
وز کبر نمی دهی جوابم
از تاب دو زلف پیچ در پیچ
ای دوست برفت هوش و تابم
سیلاب همی رود ز دیده
وز آتش غم جگر کبابم
مخمور ز چشم نرگسینم
از لعل لبت بده شرابم
گفتم به طبیب درد پنهان
جز صبر نمی دهد جوابم
گر عکس رخت به ما نمایی
حاجت نبود به آفتابم
گفتا تو ز ماه می زنی لاف
تو مه طلبی من آفتابم
تو در سر آب و در جهان شاد
من از غم دوست در سرابم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.