هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و درد دل خود می‌گوید. او خود را مانند بلبلی در باغ معشوق می‌داند که جز خار نصیبی ندارد. یاران گل‌های باغ را چیده‌اند و او از گل محروم شده است. درد دلش تنها با شکر معشوق درمان می‌شود، اما طبیب راه‌حلی ارائه نمی‌دهد. شاعر از جور معشوق و رقیب شکایت دارد و احساس غربت می‌کند. او مانند بلبلی سحرگاهان ناله می‌کند و امیدوار است که معشوق به او نظر کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۲۸

دلا در باغ حسنش عندلیبم
نباشد غیر خار از گل نصیبم

بچیدند از چمن گل باز یاران
ز گل محروم از جور رقیبم

دلم پردرد و غیر از شکّر او
دوای دل نمی گوید طبیبم

جهان در کار عشقش کردم آخر
چرا بر من رود جور از حبیبم

چو رفتم اختیار از دست در گوش
کجا گیرد کنون پند ادیبم

به عشق روی گل در بوستانها
سحر نالان به سان عندلیبم

شنیدستم غریبان می نوازی
نظر فرما که در ملکت غریبم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.