هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ندامت خود در جوانی و نشناختن ارزش وقت و فرصت‌ها می‌گوید. او اکنون که به پیری رسیده، خوب و بد زندگی را درک کرده و به اشتباهات گذشته خود اعتراف می‌کند. شاعر از عشق‌های نافرجام، آرزوهای بربادرفته و تلاش‌های بی‌ثمرش در جوانی یاد می‌کند و اکنون با پیری و تنهایی روبه‌رو شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند پشیمانی، گذر زمان و پیری است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین ممکن است برخی از اشارات عاشقانه و تمثیل‌های به‌کاررفته برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۹۲۹

در جوانی قدر خود نشناختم
این زمان حاصل چه چون در باختم

چون گذشت از ما چو باد صبحدم
نیک و بد را این زمان بشناختم

ای بسا مرغ هوس را کز هوا
در سر دام دو زلف انداختم

سر به رعنایی میان بوستان
بر سهی سرو چمن افراختم

با بتان در عرصه شطرنج عشق
ای بسا نرد هوس کان باختم

بس به میدان ملاحت در جهان
باره امید دل را تاختم

از جوانی شاخ و برگی چون نماند
با شب دیجور پیری ساختم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.